در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آه مظلوم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
من در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه می بینم، می بینم
تو به اندازه ی تنهاییِ من خوشبختی من به اندازه ی زیباییِ تو غمگینم…
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید
از دلم آهی بسوزد هفت دریا را.
آه…
چگونه بغل بغل رویا در آغوش داری؟
آه ای دو چشم فروزان! در رود مهربان کلامت جاری ست
هزاران هزار پرنده، بی تو کبوتریَم بی پر ِ پرواز …
زندهام بی تو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن
مبادا آه کسی را در آوری،
مبادا دیگری را مخصوصاً اگر از تو ضعیف تر باشد بیازاری
تو اگر می دانستی که چه زخمی دارد که چه دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن
از منِ خسته نمی پرسیدی آه ای مَرد چرا تنهایی..؟
حاصلی از هنر عشق تو جز حِرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
آه، وقتی که تو، لبخند نگاهت را می تابانی
بال مژگان بلندت را می خوابانی
شد آه منت بدرقه راه و خطا شد
کز بعد مسافر نفرستند سیاهی
آه ای مسافرِ خاموش
ظهور کن
تاری از موی سرت کم بشود می میرم
آه! گیسوی تو درهم بشود می میرم
قلب من از تپش قلب تو جان می گیرد
آه! قلب تو پر از غم بشود می میرم
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
آه، ای شباهت دور! ای چشم های مغرور !
این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز هم به تو برگردم !
آه کز فرقت امام جهان
جان خاقانی آه می گوید
آه کز چرخ آه یاوگیان
ناوکی بر نشانه می نرسد
آه کز دود دل نیارم کرد
پیش آئینه جمالش آه
به آسمان شکنی آه من میان دری است
مراد آه توئی در کنار آه نهم
آه ز نفس فضول آه ز ضعف عقول
آه ز یار ملول چند نماید ملال
آه و صد آه که ایمن نیم از آتش آه
گر چه سر تا قدمم غرقه دریا مانده
گر نه حدیث او بدی جان تو آه کی زدی
آه بزن که آه تو راه کند سوی خدا